۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

جنبش سبز را واقع بینانه ببینیم./انچه از ابتدا اغاز شد تا بدین جا

جنبش سبز برای چه شکل گرفت؟ جنبش سبز حرکتی بود که خواستگاهش فصل الخطابی بود به نام ملت نه رهبر.کمی تامل کنید از انچه رویداده تا با هم واقع بینانه گام برداریم.دوم خرداد شاید سر اغازی بود بر این حرکت.زمانی که خاتمی روی کار امد ملت در واقع به خاتمی رای ندادند نفی ولایت مطلقه ای بود به نام ولی فقیه که محذورش شد اقای خاتمی.با همه کمی و کاستی ان زمان این حرکت اغاز شد با رای 20 ملیونی مردم.این حضور بزرگ همان فصل الخطاب بودن ملت بود.ان زمان که علی خامنه ای را وادر کرد به رای مردم احترام بگذارد.
زمانی که خامنه ای رایش را در صندوق انداخت چنین گفت:هیچ کدام از این اقایان(خاتمی و ناطق و...) برای من اقای هاشمی نخواهد شد.!
اما این حضور علی خامنه ای را وادر کرد گردن را خم کند در پیشگاه حضور میلیونی مردم.این حرکت و پیروزی بزرگ سر اغازی بود از یک جوشش و حرفی نو.خاتمی با تمام و کمی و کاستی هایش این دوره را گذراند.همان قدر که هزینه های سنگین داده شد دستاوردهای بزرگ نیز حاصل شد.دستاوری بزرگ به نام بیداری.ملتی که دائما قر میزد و ملتی که همواره تنبل بود و ساکن درجا میزد این بار احساس مسئولیت کرد.به صحنه امد.دوران گذار و نوپایی دوم خرداد سپری شد.اما حرکت دوم خرداد مشکلی اساسی داشت به نام عقب ماندن از فهم و شعور مردم.این حرکت با فکرمردم پیش نرفت.به همین دلیل شاید بگوییم درجا زد.حاصلش بلایی شد به نام احمدی نژاد.احمدی نژاد با حمایت از حضور ولی فقیه در صحنه از خلاء حضور مردم استفاده کرد .همان رهبری که روزی هاشمی برایش از همه با ارزش تر بود را نیز دور زد تا شخصی را بر سر کار بی اورد که حرف او را بزند و او را ستایش کند.تا به حال از خود سوال کرده اید که چرا ما خواسته و با این اگاهی همچنان وارد بازی می شویم.؟
اصلاحات در درون حاکمیت که حکم حکومتی رهبر همه چیز را سلب میکند یک قماریست که ما همواره میدانیم که برنده شدنمان بعید است.
اما چرا ما قمار میکنیم.؟ چرا ما باز هم وارد این بازی بد و بدتر می شویم؟
پاسخ ساده است.نبود اپوزوسیونی مقتدر! این خلاء ی بوده که مارا وادر کرده همچنان قمار کنیم.
اپوزوسیون خارج نشین همواره حرف بوده و حرف.اگر هم بگوییم اصلا اپوزوسیونی وجود نداشته پر بیراه نگفتیم.
چندین شبکه سیاسی که به غیر از معدودی افراد صالح الفبای سیاست را نمیدانند.از درون و جامعه به اندازه کافی اطلاعات نداشتند.
اما نکته ای قابل تامل این است که کمتر ایرانی هوشیاری را میتوان سراغ داشت که به فکر انقلابی دیگر باشد.
انقلاب جز بدبختی و سراب حاصلی ندارد.همان چیزی که با امدن خمینی حاصلش شد.
ما نیاز به این داریم در درون خود و تفکر خود انقلاب کنیم.انقلاب به معنای واقعی در این زمان یعنی تفکر.دانستن.اگاهی.

جنبش سبز بعد از ورود احمدی نژاد: با روی کار امدن شخص احمدی نژاد ما انچه را که در دوم خرداد کسب کردیم هم رو به نابودی سوق داد.حاکمیتی با رهبری ولی فقه و حمایت او قهقرایی شد که ما بد را ارزو کنیم.همان بدی که این بار چندان هم بد نبود.
همه چیز در حال نابودی بود جز حاکمیت.ما انقلاب نمیخواهیم .اگر هم بخواهیم توان ان و بسترش فراهم نیست.
چه باید کرد؟؟؟.(در این زمان ما باید بدانیم رسیدن به ازادی و دمکراسی از انقلاب حاصل نخوهاد شد.)
دمکراسی و رسیدن به ان پروسه ایست زمان بر.

انتخابات دهم :::: با پیش درامدی که گفته شد باز هم قمار و بازی در حال شکل گرفتن بود.
ما چند راه پیش رو داشتیم.اول اینکه اپوزوسیون وجود نداشت.دوم اینکه خالی کردن میدان هم فلاکتی شد به نام احمدی نژاد.
سوم اینکه ما راهی جز این نداشتیم که باز هم قمار کنیم.بد و بدتر.
ما میدانستیم که باید در این حاکمیت قمار کنیم.چیزی که اصلا دوست نداشتیم.ما میدانستیم که قانون اساسی با تمام نواقصش جلوی راه ماست.حکم حکومتی.قدرت نیروهای امنیتی و از همه مهمتر رهبری که به اندازه خدا قدرت دارد تا همه ی ما را نفی کند.
اما چاره ای نبود.ما انتخاب کردیم.موسوی امد.مردم هم امدند.مردمی که باز هم تنها یک هدف داشتند مقابله با ولی فقیه همان که حاکمیت قدرت او را فصل الخطاب میدانست.
این بار نه ای بزرگ تر از انچه در دوم خرداد شاهدش بود را مردم در ذهن خود ساخته بودند.از خود سوال کنید : 15 ماه قبل اگر پرسش میشد شخصی تاثیر گذار را نام ببرید .انگشت اشاره به سوی کدام شخص میرفت؟
حال این سوال را از خود بکنیم؟
اقای مهندس موسوی در ناشناخته ترین حالت امد تا مردم به واسه حضور او به ولی فقیه نه بگویند.ما چاره ای نداشتیم.اما بودن بهتر از نبودن بود.
اکثریت خاموش این بار به صحنه امد.اما یک فرق بزگ بین این انتخابات با انتخابات دیگر بود.این نسل سرکش .این نسل بیدار که باوری به ولی فقیه نداشت با هزاران امید وارد صحنه شد.
حاکمیت بزرگ ترین اشتباه عمر حیات خود را کرد.تقلبی بزرگ .کشتاری عظیم.و....
به واسطه همان پشتیبان یعنی موسوی مردم به خیابان امدند.از شعار رای من کو اغاز شد تا هدف اصلی که همان نفی حاکمیت بود پیش رفت.ما باید واقع بین باشیم.با همه ی کشتارهای عظیم.با تمام جنایات مکرر این حاکمیت ما این بار تیر را درست نشانه گرفتیم.
ما با حضور خود این ترس و باور را که نمیشود را کنار زدیم.
یادمان باشد و با خود تکرار کنیم که این تنها حرکت و جنبش بوده در طی این سال که 5 میلیون انسان را در یک روز به خیابان ها کشاند.این جنبش طیف عظیمی از تفکرات را در خود جای داد.این جنبش چشم ها و گوش های زیادی را در داخل و خارج باز کرد.
ندا کشته شد.ندایی که به گفته نزدیکانش حتی رای هم نداده بود.اما ندا کاری را انجام داد که مخالفان انتخاب بد و بدتر از درک ان ناتوانند.
کمی تامل کنیم.ما وارد قماری شدیم که میدانسیتم در ان کودتا هست .اما وارد شدیم.امید به این حضور و حرکت.
ندا گرچه رای نداد اما همگام با مردم به خیابان ها امد.این بزرگترین درسی بود که باید ما بداینم.
ندا حرکت مردم را دید و باور کرد.نه رای من کو.همه میدانیم رای من کو اغازی بود برای هدفی بزرگ به نام گذشتن از این حاکمیت
اما واقع بین باشیم.رسیدن به دمکراسی راهی بس طولانی است .راهی که زمانی برایش نمیتوان در نظر گرفت.

سهم موسوی و کروبی بسیار است: موسوی دو راه داشت.سکوت و فریاد.موسوی سکوت نکرد.کما اینکه میتواسنت سکوت کندبه همین راحتی نوشتن این چند کلمه.باور کنیم که میتواست گردن خم کند به سوی ولی فقیه..
موسوی با علم و اگاهی به این میدان قدم گذاشته.تک تک شهدای ما با علم به این خطر که شاید کشته شوند قدم در این راه گذاشتند.
ما در قماری بزرگ تر از انچه در این 30 سال شر کت کرده ایم قدم گذاشته ایم.قماری به قمیت مرگ و زندگیست
خرده نگیرم و با انچه به نام بستر و ظرفیت هست باید پیش رفت.یک شبه نمیتوان ره صد ساله رفت.این حاکمیت ریشه ای 30 ساله دارد.برای خشکاندنش نیاز به قدرت و درایت است.نیاز به اگاهی و درست ضربه زدن.
نگذاریم این حرکت با بی خردی حاصلش تهی شود.نواقص زیاد است.شک نداشته باشیم.از موسوی و کروبی که عملا رهبری این جنبش را در دست دارند تا عامه ترین افراد جامعه.اما انچه را باور کنیم که در حال قوع است.
کمتر شخصی است که خواهان برگشت به این حاکمیت است.اما یادمان باشد رسیدن به دمکراسی یک شبه نیست.
اگاهی رمز بزرگ موفقیت ماست.اچازه ندهیم کج روی های دیگران چه عمدا چه سهوا این حرکت بزرگ را خدشه دار کند.
زمان برای محاکمه بسیار است.زمان برای بازخواست بسیار است.ابتدا ویران را دوباره ایران کنیم.ان زمان در شرایطی ازاد حتی از موسوی بازخواست کنیم.
گذشته فراموش نخواهد شد.کاستی ها بسیار بوده.خطا ها بسیار تر.اما این فرصت را به همه بدهیم که تغییر کنند.نه با زور.نه با تمسخر و رندی گری با زبان انسانیت و زیبایی.

و باز هم یادمان باشد که در طی این 30 سال این حرکت بزرگترین حرکت اعتراضی بوده که شکل گرفته.طی یک روز 5 میلیون را به خیابان ها کشاند.از درون و بیرون چشم و گوش هایی را بیدار کرد تا صدای فریاد ما را بشنود.و شاید این تنها ترین راهیست که یک بار برای همیشه طی 100 سال مبارزه ما طمع واقعی ازادی و دمکراسی را بچشیم.
به امید ان روز بزرگ بیدار بمانیم.مسئول باشیم و به دیگران که هنوز این حرکت بزرگ را باور ندارند بی اموزیم که با هم میوانیم.
این خون های ریخته شده دامن این ناپاکان را خواهد گرفت.مطمئنم چونین خواهد بود و ما نابودی استبداد را جشن خواهیم گرفت.



۱ نظر:

  1. قلم زیبا، ذهن زیبا ولی خیلی وقته خبر خوبی نشنیدم، خیلی تاریکه! خیلی!

    پاسخحذف